روضه مکتوب شب ششم محرم( حضرت قاسم بن الحسن)
» اصول کاربردی تجزیه و ترکیب
» شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
» امام سجاد علیه السلام
» مراسم بیل و کلنگ
» حضرت عباس علیه السلام
» علی اکبر علیه السلام
» سخنرانی آیت الله بهجت ره
» سخنرانی استاد مهدی دانشمند
» علی اصغر (نوحه)
» علی اصغر (زمینه)
» ام هانی
» سخنرانی استاد حمید میرباقری
» سخنرانی استاد علیرضا پناهیان
» سخنرانی دکتر رفیعی
» آیت الله جاودان
» روضه مکتوب شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر)
» روضه مکتوب شب نهم محرم( حضرت ابالفضل العباس)
» روضه مکتوب شب هفتم محرم (حضرت علی اصغر)
» روضه مکتوب شب ششم محرم( حضرت قاسم بن الحسن)
» روضه مکتوب شب پنجم محرم (حضرت عبدالله بن حسن)
درباره ما

به وبلاگ من خوش آمدید
نویسندگان
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 352
بازدید دیروز : 305
بازدید هفته : 1017
بازدید ماه : 978
بازدید کل : 24696
تعداد مطالب : 63
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1


فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تماس با ما
☼ ساخت کد صوتی مهدوی برای وبلاگ ☼

پخش زنده حرم

بازی آنلاین


پیوندهای وبگاه
» موسسه میثاق لوح و قلم
» جی پی اس موتور
» جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مبین و آدرس mobin121.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشیو مطالب
موضوعات مطالب
» کتاب ها
» آنچه شما دوست دارید
» سبک زندگی جوانان
» ره توشه سبک زندگی جوانان
» سبک زندگی نوجوانان
» ره توشه سبک زندگی نوجوانان
» منشور بازار
» مقالات
» معیارهای انتخاب اصلح در کلام مقام معظم رهبری حفظه الله
» سلمان فارسی و نقش او در شکل گیری تشیع
» عیادتهای حضرت علی علیه السلام
» لقمه های حرام و محرومیت های معنوی و علمی
» فرهنگ سفر در آموزه های دینی
» تحقیقات
» فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام
» تاثیر نماز شب در سلامتی جسم
» دلایل جلوگیری نماز از گناه
» شادی در اسلام
» غیبت از نگاه اسلام
» عناصر و مدل ارتباطی در قرآن کریم
» تطبیق قدمهای 12 گانه معتادان گمنام با نهج البلاغه
» دین و انسان
» تاملی درباره غلو
» ادبیات
» داستان کوتاه
» متن ادبی
» دل‌نوشته
» نکته
» سخنرانی مکتوب (سخنوران)
» محرم - اول
» محرم - دوم
» محرم - سوم
» محرم - چهارم
» محرم - پنجم
» محرم - ششم
» محرم - هفتم
» سیاسی (دشمنان )
» ولایت فقیه
» سخنرانی صوتی (سخنوران)
» آیت الله بهجت ره
» استاد دکتر رفیعی
» استاد علیرضا پناهیان
» استاد حمید میرباقری
» استاد مهدی دانشمند
» روضه های مکتوب
» شب اول محرم
» شب دوم محرم
» شب سوم محرم
» شب چهارم محرم
» شب پنجم محرم
» شب ششم محرم
» شب هفتم محرم
» شب هشتم محرم
» شب نهم محرم
» شب دهم محرم
» اشعار مذهبی (شاعران)
» امام رضا علیه السلام
» امام زمان علیه السلام
» عهد و پیمان
» حضرت علی اصغر علیه السلام
» جضرت علی اکبر علیه السلام
» حضرت ابالفضل العباس علیه السلام
» امام سجاد علیه السلام
» حضرت رقیه سلام الله علیها
» دیدار با علما
» آیت الله بهجت ره
» آیت الله جاودان
» مردان و زنان تاریخ
» مسلم بن عقیل
» ام هانی
برچسب‌ها
» محرم (20), » متن سخنرانی (11), » شب (9), » روضه (8), » مکتوب (8), » سخنرانی (5), » صوت (5), » انصاریان (3), » شعر (3), » محرم (3), » رفیعی (2), » علی (2), » امام زمان علیه السلام (2), » انتظار فرج (2), » اشعار (2),
روضه مکتوب شب ششم محرم( حضرت قاسم بن الحسن)
+ نویسنده مهدی سلیمانی آشتیانی در پنج شنبه 16 آبان 1392 |

روضه مکتوب شب ششم محرم

حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام

چند نكته در ميدان رفتن حضرت  قاسم قابل تأمل است:

1-  مرحوم محدّث قمّى در نفس‏المهموم نقل مى‏كند:(جَعَلا يَبْكيانِ حَتّى غُشِىَ‏ عَلَيهِما)؛«هر دو آنقدر گريه كردند كه هر دو بيهوش شدند»! ما در وداع هيچ شهيدى از شهداى كربلا اين حال را از امام (عليه السلام) نمى‏بينيم!!  (1)      و اين از مختصات اين مظلوم است.

2- امام عليه السلام به قاسم فرمود: يابن اخي انت من اخي علامه و اريد ان تبقي لِاَتسلي بك. وجود تو موجب تسلي دل من است. را ستي چه مقام با عظمتي است كه در سن سيزده سالگي باعث آرامش دل عموست. (2)

3- نحوه آمدن اما حسين عليه السلام بر بالين او:  فَجَلَّى الْحُسَيْنُ عليه السلام كَمَا يُجَلِّي الصَّقْرُ ثُمَّ شَدَّ شِدَّةَ لَيْثٍ أُغْضِبَ حسين عليه السلام كه فرياد برادرزاده‏اش را شنيد مانند باز شكارى خود را ببالين وى رسانيده و چون شير ژيانى شمشير كشيده بقاتل وى حمله كرد.

4- قضاياى كربلا قضاياى روشنى است و سراسر اين قضايا هم افتخارآميز است، ولى ما آمده‏ايم چهره اين حادثه تابناك تاريخى را تا اين مقدار مُشوَّه كرده‏ايم! بزرگترين خيانتها را ما به امام حسين عليه السلام كرده‏ايم. ما آمده‏ايم قاسمى درست كرده‏ايم كه آرزويش فقط دامادى بوده، آرزوى عمويش هم دامادى او بوده است. اين را شما مقايسه كنيد با قاسمى كه در تاريخ بوده است.

تواريخ معتبر اين قضيه را نقل كرده‏اند كه در شب عاشورا امام عليه السلام اصحاب خودش را در خيمه‏اى «عِنْدَ قِرَبِ الْماءِ» جمع كرد. امام اصحاب خودش را در آن خيمه يا نزديك آن خيمه جمع كرد. آن خطابه بسيار معروف شب عاشورا را در آنجا امام القاء كرد، خلاصه به آنها مى‏گويد شما آزاديد (آخرين اتمام حجت به آنها). امام نمى‏خواهد كسى رودربايستى داشته باشد، كسى خودش را مجبور ببيند، حتى كسى خيال كند به حكم بيعت لازم است بماند؛ خير، همه‏تان را آزاد كردم، همه يارانم، همه خاندانم، حتى برادرانم، فرزندانم، برادرزادگانم؛ اينها هم جز به شخص من به كسى كارى ندارند؛ امشب شب تاريكى است؛ اگر مى‏خواهيد، از اين تاريكى استفاده كنيد برويد و آنها هم قطعاً به شما كارى ندارند.

اول از آنها تجليل مى‏كند: منتهاى رضايت را از شما دارم، اصحابى از اصحاب‏ خودم بهتر سراغ ندارم، اهل بيتى از اهل بيت خودم بهتر سراغ ندارم. در عين حال اين مطالب را هم حضرت به آنها مى‏فرمايد. همه‏شان به طور دسته جمعى مى‏گويند: مگر چنين چيزى ممكن است؟! جواب پيغمبر را چه بدهيم؟ وفا كجا رفت؟ انسانيت كجا رفت؟ محبت و عاطفه كجا رفت؟ آن سخنان پرشورى كه آنجا گفتند، كه واقعاً انسان را به هيجان مى‏آورد. يكى مى‏گويد مگر يك جان هم ارزش اين حرفها را دارد كه كسى بخواهد فداى مثل تويى كند؟! اى كاش هفتاد بار زنده مى‏شدم و هفتاد بار خودم را فداى تو مى‏كردم. آن يكى مى‏گويد هزار بار. يكى مى‏گويد: اى كاش امكان داشت بروم و جانم را فداى تو كنم، بعد اين بدنم را آتش بزنند، خاكستر كنند، خاكسترش را به باد بدهند، باز دومرتبه مرا زنده كنند، بازهم و بازهم.

اول كسى كه به سخن درآمد برادرش أبو الفضل بود و بعد همه بنى هاشم. همين‏كه اينها اين سخنان را گفتند، آن وقت

امام مطلب را عوض كرد، از حقايق فردا قضايايى گفت، فرمود: پس بدانيد كه قضاياى فردا چگونه است. آن وقت به آنها خبر كشته شدن را داد. درست مثل يك مژده بزرگ تلقى كردند. آن وقت همين نوجوانى كه ما اين قدر به او ظلم مى‏كنيم، آرزوى او را دامادى مى‏دانيم، تاريخ مى‏گويد خودش گفته آرزوى من چيست. يك بچه سيزده‏ساله معلوم است در جمع مردان شركت نمى‏كند، پشت سر مردان مى‏نشيند. مثل اينكه پشت سر نشسته بود و مرتب سر مى‏كشيد كه ديگران چه مى‏گويند؟ وقتى كه امام فرمود همه شما كشته مى‏شويد، اين طفل با خودش فكر كرد كه آيا شامل من هم خواهد شد يا نه؟ با خود گفت آخر من بچه‏ام، شايد مقصود آقا اين است كه بزرگان كشته مى‏شوند، من هنوز صغيرم. يك وقت رو كرد به آقا و عرض كرد: «وَ أَنَا فى مَنْ يُقْتَلُ؟» آيا من جزء كشته‏شدگان هستم يا نيستم؟ حالا ببينيد آرزويش چيست؟ آقا جوابش را نداد، فرمود: اول من از تو يك سؤال مى‏كنم جواب مرا بده، بعد من جواب تو را مى‏دهم. شايد (من اين‏طور فكر مى‏كنم) آقا مخصوصاً اين سؤال را كرد و اين جواب را شنيد، خواست اين سؤال و جواب پيش بيايد كه مردم آينده فكر نكنند اين نوجوان ندانسته و نفهميده خودش را به كشتن داد، ديگر مردم آينده نگويند اين نوجوان در آرزوى دامادى بود، ديگر برايش حجله درست نكنند، جنايت نكنند.

آقا فرمود كه اول من سؤال مى‏كنم. عرض كرد: بفرماييد. فرمود: «كَيْفَ الْمَوْتُ عِنْدَكَ»؟

پسركم، فرزند برادرم، اول بگو مردن، كشته شدن در ذائقه تو چه طعمى دارد؟ فوراً گفت: «احْلى‏ مِن الْعَسَلِ» از عسل شيرين‏تر است؛ من در ركاب تو كشته بشوم، جانم را فداى تو كنم؟

اگر از ذائقه مى‏پرسى (چون حضرت از ذائقه پرسيد) از عسل در اين ذائقه شيرين‏تر است، يعنى براى من آرزويى شيرين‏تر از اين آرزو وجود ندارد. ببينيد چقدر منظره تكان‏دهنده است!.

اينهاست كه اين حادثه را يك حادثه بزرگ تاريخى كرده است كه تا زنده‏ايم ما بايد اين حادثه را زنده نگه بداريم، چون ديگر نه حسينى عليه السلام پيدا خواهد شد نه قاسم بن الحسنى عليه السلام. اين است كه اين مقدار ارزش مى‏دهد كه بعد از چهارده قرن اگر يك چنين حسينيه‏اى‏  به نامشان بسازيم كارى نكرده‏ايم، و الا آن كه آرزوى دامادى دارد، كه همه بچه‏ها آرزوى دامادى دارند، ديگر اين حرفها را نمى‏خواهد، وقت صرف كردن نمى‏خواهد، پول صرف كردن نمى‏خواهد، برايش حسينيه ساختن نمى‏خواهد، سخنرانى نمى‏خواهد. ولى اينها جوهره انسانيت‏اند، مصداق‏ «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» هستند، اينها بالاتر از فرشته هستند.

فرمود: بله فرزند برادرم، پس جوابت را بدهم، كشته مى‏شوى «بَعْدَ انْ تَبْلَو بِبَلاءٍ عَظيمٍ‏» اما جان دادن تو با ديگران خيلى متفاوت است، يك گرفتارى بسيار شديدى پيدا مى‏كنى.   (3)

 

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور                

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن                

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت                

دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

 

چقدر اين دشمنا نادانند فكر كردند با تحريم اقتصادي ونظامي و ... مي تونند اين دولت و ملت رو به زانو در بيارند ملتي كه شعارش برگرفته از مكتب امام حسين عليه السلام است.

 

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب           

باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند                     

چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم               

 سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

(حافظا) حاليا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار           

تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور (4)

يابن الزهرا بيا بيا  2

 

تا تنهايي عمو رو ديد اومد اجازه ميدان بگيره  امام دستهايش را به گردن قاسم انداخت ، آنقدر گريه كردند كه هر دو بيهوش شدند. امام عليه السلام به قاسم فرمود: يابن اخي انت من اخي علامه و اريد ان تبقي لِاَتسلي بك.اي پسر برادرم  تو يادگار برادرمني وجود تو موجب تسلي دل من است.

«فَلَمْ يَزَلْ يُقَبِّلُ‏ يَدَيْهِ‏ وَ رِجْلَيْهِ حَتَّى أذِنَ لَه‏» اينقدردستو پاي عمو را بوسيد تا عمو را راضي كرد  رفت ميدان اما:

 

امان زلحضه آخر كه دست و پا ميزد                    

عموي بي كس خود را فقط صدا مي زد

 

هنوز زنده بود كه اون نانجيب مي خواست سر از بدنش جدا كنه . فَجَلَّى الْحُسَيْنُ عليه السلام كَمَا يُجَلِّي الصَّقْرُ ثُمَّ شَدَّ شِدَّةَ لَيْثٍ أُغْضِبَ حسين عليه السلام كه فرياد برادرزاده‏اش را شنيد مانند باز شكارى خود را ببالين وى رسانيده و چون شير ژيانى شمشير كشيده بقاتل وى حمله كرد. بعضي از شهدا همان يك دفعه آقا را صدا مي زدند اما اين ناز دانه با اينكه ابي عبد الله عليه السلام بالاي سرش تشريف داشتند مكرر صدا مي زد يا عماه ، و پاشنه پايش را حركت مي داد.

 

امان زتشنگي و پا كشيدنش بر خاك                    

كه مُهر داغ دلش را به كربلا مي زد

عجيب نيست كه قدش ، چون قد آقا شد              

زبس كه بر بدنش خصم، نيزه جا ميكرد

هر آنكه بود در آنجا تن يتيمش را                       

به روي خاك زمين  يا كشيد يا مي زد

 

با عجله اومد بالاي سر قاسم:«يَعِزُّ عَلى‏ عَمِّكَ انْ تَدْعوهُ فَلا يُجيبُكَ اوْ يُجيبُكَ فَلا يَنْفَعُكَ» يعنى برادر زاده! خيلى بر عموى تو سخت است كه تو بخوانى، نتواند تو را اجابت كند، يا اجابت كند و بيايد اما نتواند براى تو كارى انجام بدهد. در همين حال بود كه يك وقت فريادى از اين نوجوان بلند شد و جان به جان آفرين تسليم كرد.

 

حديث عشق تو ديوانه  كرده عالم را               

به خون نشانده دل دودمان آدم را

غم تو  موهبت كبرياست  در دل من               

نمي دهم به سرور بهشت اين غم را

اگر بناست دمي بي تو بگذرد عمرم                  

هزار بار بميرم نبينم آن دم را

حسين عليه السلام آرام جانم                          

حسين عليه السلام روح و روانم

 

منابع:

(1) نفس‏المهموم، صفحه‏ى 198.

(2) مروري بر مقتل سيدالشدا ص43(متن گفتار شيخ حسين انصاريان)

(3) مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى،ج‏17، ص: 81

(4) حافظ    غزلیات     غزل شماره ۲۵

منادیون بزرگترین مرجع سخنرانی مکتوب علما خطبا و فضلا

مبین


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...